امروز منو، سمانه و سمیرا کشوندن دانشگاه.......چون میدونستم عاطی هم کلاس داره با اون هماهنگ شدم و رفتیم.......ساعت 11 سوار اتوبوس شدیم و رفتیم........عاطی بستنی یخی خریده بود و منم شیرینی (ساقه عروس).......ولی قسمت نشد عاطی از اون شیرینی ها بخوره...............ساعت 12:30 رسیدیم.......سمانه و سمیرا اومدن و رفتیم ساختمون آموزشی و مشغول درست کردن یه سری چیز میز.......عاطی رفت امتحان تربیت 2 رو بده........ما تا ساعت 3 اونجا بودیم بعد رفتیم تو سایت ساختمون اداری.......بعدشم منو عاطی با سمانه و سمیرا خداحافظی کردیمو ساعت 4:30 اومدیم ترمینال و برگشتیم به سمت خانه و کاشانه............تو راه عین این زنای سن و سال دار با عاطی حرف زدیم..............یعنی دیگه واسمون فکی نموند....امروز کلا با عاطی خیلی صحبت کردیم......تا میدون ولیعصر باهم بودیم و بعدش از هم جدا شدیم...........
ساعت 7 تا 9 خوابیدم و بعدشم بیدار بودم تا 2.............
نظرات شما عزیزان:
|